دو ساعتی میشود که حس میکنم بار سنگینی را از روی دوشم زمین گذاشتم. مادامی که درگیر رسم و رسومات و تشریفاتی-هرچقدر هم به آنها باور و اعتقادی نداشته باشی، حس ناتمام بودن و انجام نشدن یک ضرورت، مدام مغز و روحت را چون خوره میخورد و توان را از تو میگیرد. نه یارای ایستادن داری و نه تاب سخنی گزاف؛ ولی ادامه میدهی چون میدانی این باید از آنهایی نیست که بتوانی روشنفکرانه و آزادیخواهانه زمینش بگذاری و نادیدهاش بگیری.
خلاصه تمام شد.
اگرچه یک جای خالی دیگر چون حفرهای عمیق به زندگیام اضافه شد که به وقتِ آههای گاه و بیگاه بیشتر حسش کنم و وزن سکوت، اینبار سنگینتر از همیشه باشد.
ولی لااقل از خیال آداب و ادب مرسوم سوگ به درآمدم و حالا نوبت به خودم رسید که دمی بیاسایم و به خاطراتم با آن دو بیندیشم. به تمام آنچه از آنان آموختم و در دل طلب صبر کنم.
هشتاد و نه روز قبل، جایی نوشتم: «چند مانده است از این شب دشوار؟»
برایم هنوز و شاید تا همیشه پاسخ به این سوال، دشوار باشد.
جای خالی آدمهای باارزش زندگی، خصوصا که مرگ آنان را از تو گرفته باشد با هیچ چیز پر نخواهد شد.
و حالا میدانم بعضی محالها تاابد محال میمانند و هیچ گاه قرابتی با ممکن پیدا نخواهند کرد…
ای غم! نمیدانم
روز رسیدن روزی گام که خواهد بود
اما درین کابوس خونآلود
در پیچ و تاب این شب بنبست
بنگر چه جانهای گرامی رفتهاند از دست!
دردیست چون خنجر
یا خنجری چون درد
این من که در من
پیوسته میگرید
در من کسی آهسته میگرید…
«ابتهاج»
۴ نظر
جایی یه متنی خوندم که بهم آرامش میده وقتی آدمای بزرگِ زندگیم رو از دست میدم..
نوشته بود: “یک روح بزرگ، همواره از همه مراقبت می کند. روح بزرگ هرگز نمی میرد. این روح، ما را بارها و بارها دور هم جمع می کند.”
مطمئنا آدمای رفتهی زندگی ما، هر کدوم برامون از مقام و ارزش والایی برخوردار بودن، این آدما روحِ بزرگی داشتن که همیشه با ماست، و تنهامون نمیذاره و همیشه کنارِ هم نگهمون میداره.
روح عزیزانت شاد، یادشون گرامی..
مرسی محسن. ممنونم از همدلی صمیمانه و واقعیت توی تموم لحظات.
یکی از مسیرهای که منجرب شکل گرفتن شخصیت قوی و سالم میشه، تجربه کردن احساسات عمیق عاطفی هست.
روزها و شبهای سختی رو گذروندی و امیدوارم دیگه تجربه نکنی 🌹ولی محصولی که این شبها کاشتی در آینده درو میکنی و قوی تر از همیشه به سراغ مشکلات بعدی میری.
ممنونم ابی. مرسی که به فکر من هستی.
امیدوارم بتونم عبور کنم و با اتفاقات پیشرو منطقیتر و بهتر مواجه بشم.