کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

در پشتِ این نقاب مدرن، چه می گذرد؟

11 تیر 1396
در پشتِ این نقاب مدرن، چه می گذرد؟

ما نقاب تمدن بر چهره می زنیم ولی سرتا پای رفتارمان را الگوهای تفکر سنتی شکل داده.

زندگی مدرن می گوید: به تو با هر سبک زندگی ای که انتخاب می کنی احترام می گذارم.

تفکر سنتی می گوید: تا زمانی که بر اساس الگوی واحدِ من عمل میکنی به تو احترام می گذارم و اگر از این الگو خارج شوی، از دایره ی احترام جامعه و اطرافیان نیز بیرون رفته ای.

در تفکر سنتی، حتما تو یک روز ازدواج خواهی کرد و متأهل خواهی شد و اگر مجرد بمانی پس از مدتی در جامعه انگشت نما می شوی و سلامت جسمی، روانی و اخلاقی ات زیر سوال می رود و با نگاه ترحم آمیز با تو رفتار می شود.

ولی در دوران مدرن، تجرد نه غیر طبیعی ست و نه غیراخلاقی و ترحم انگیز. بلکه نوعی سبک زندگی ست.
برخی با زندگی مشترک، به آرامش و رشد می رسند، برخی نیز با انتخاب خلوت و تنهایی. در این نوع تفکر، ترحم در کار نیست، انگشت اتهامی سمت فرد مجرد نمیرود بلکه امکانات این سبک زندگی برایش فراهم می شود و به انتخابش احترام گذاشته میشود.

مهمتر از همه اینکه این تفکر به ما می آموزد مسیر رشد و بالندگی و زندگی هرکس، الزاماً از یک کوره راه مشترک و لگدخورده نمیگذرد.

برای ادعای تمدن داشتن و برخورداری از یک فرهنگ خوب، لازم است از تفکر سنتی فاصله بگیریم و بپذیریم اگر کسی خلاف باورهای ما رفتار میکند الزاماً مرتد و بد نیست و این سبک زندگی را نه تحمیلی و گذرا بلکه خودخواسته و ماندگار، برای خود و آینده اش انتخاب کرده است.

۰ نظر
0
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
در بابِ اهمیتِ آموزش (٣)
نوشته بعدی
در بابِ اهمیت آموزش (۴)

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

روزهای مه آلود

8 بهمن 1395

هیچ نظر درست و غلطی وجود ندارد.

11 اسفند 1395

دوست دارم «خودم» را زندگی کنم …

22 فروردین 1397

می‌دوم و می‌نویسم!

11 فروردین 1399

بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند

30 دی 1401

کفر و ایمان چه به هم نزدیک است…

22 آبان 1400

کوچ تو،اوج ریاضتم بود…

5 بهمن 1395

زانکه دیوانه همان بِه که بُود اندر بند

23 اسفند 1395

دوستی با آدم های بزرگ، بزرگت میکند.

11 شهریور 1396

دوستی من و براونی

30 خرداد 1398

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۰)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۰۸)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • هر آغازی فقط ادامه‌ای‌ست…
  • شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند
  • هنر در عصر ظلمت
  • نامهٔ روبر دسنوس به یوکی (۱۹۴۴)
  • سفرها قابله‌ی افکارند…
  • پناه بر خیال
  • سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • میعاد در لجن

دیدگاه ها

  • شهلا صفائی در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • سعيد مولايي در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • صادق در شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • ابی در شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات | کوچ - شهلا صفائی در با این‌همه، چه بلند چه بالا پرواز می‌کنی!
  • شهلا صفائی در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • سعيد مولايي در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • شهلا صفائی در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • سمیه در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • ابی در هنر در عصر ظلمت

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.