کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

آواز غم

18 مهر 1399
آواز غم

این دو روز، حرف‌های زیادی در دلم و خاطراتم گذشت ولی سکوت کردم. همیشه در میان هیاهو، گوشه‌ای می‌خزم و در سکوتی ممتد به زندگی می‌اندیشم و آن را زندگی می‌کنم.

غروب جمعه ا‌ست و مثل خیلی اوقات دیگر در این بیست و نه سال، آواز و نی و تار در گوشم می‌پیچد…

غروب جمعه است و غروب جمعه‌ی هشت سال پیش را به خاطرم می‌آورد. شبکه‌های اجتماعی‌ام را این دو روز بسته‌ام. ذهنم تاب و توان هیاهویی بیش از آن‌چه در وجودم می‌گذرد را ندارد و من همواره از رفتارهای رمه‌ای فراری‌ام.

از پنج صبح مشغول خواندن و نوشتنم… آن‌قدر خواندم و نوشتم که هرکسی مرا می‌دید حتما می‌فهمید دارم از چیزی فرار می‌کنم. از صدایی، خاطره‌ای و یا اتفاقی…

هوا رو به تاریکی رفته و صدای باد و آواز درهم تلفیق شده و کتاب «رازهای سرزمین من»، این‌بار مرا به خود می‌خواند تا یادم بیاید نه تنها در تاریخ زندگی من، که در تاریخ کشورم و بر مردمان سرزمینم نیز روزهایی به این تلخی و حتی تلخ‌تر گذشته…

برخی نام‌ها در ذهنم قطاروار می‌گذرند… دوست دارم تصور کنم که یک جای این جهان، یک نقطه‌ای از زمان و مکان، تمام این‌ها هم‌دیگر را ملاقات خواهند کرد و چه شکوهمند بزمی خواهد بود عظمت این هم‌نشینی و دیدار…

دفتر تاسیان را باز می‌کنم.. به آواز غم می‌رسم…

چه کسی بهتر از سایه هم‌نوای این حال من می‌شود؟

«من دیده‌ام بسیار مردانی که خود،‌ میزان شأن آدمی بودند

 وز کبریای روح‌، در میزان شأن آدمی بسیار افزودند.

ــ آری چنین بودند

 آن زنده‌اندیشان که دست مرگ را بر گردن خود، شاخ گل کردند

 و مرگ را از پرتگاه نیستی تا هستی جاوید پُل کردند..»     

 

 


پی‌نوشت: چنان‌چه پیش از این نیز گفته‌ام،(+)

تاسیان یعنی غمِ آمیخته با بیقراری

(تاسیان لهجه گیلکی و به معنی حالتی است که به خاطر نبودن کسی، به انسان دست می‌دهد.)

۱ نظر
12
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
Mindset (مدل ذهنی) – کارل دوئک
نوشته بعدی
پشت پرده ریاکاری – دن اریلی

۱ نظر

مهدی درویشی ۱۹ مهر ۱۳۹۹ - ۳:۰۴ ق٫ظ

اتفاقا منم دیشب اینستاگرام رو پاک کردم :))
خوشحالم کوچ اپدیت می‌شه، طول هفته اون‌قدر مشغله و دغدغه هست که ذهن انسان فرصت فکر کردن به چیزها و اسم‌های سال‌های قبل رو نداره اما جمعه جبران‌ش می‌کنه.

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

درباره‌ی کووید۱۹ و جهان پساکرونا

6 فروردین 1399

جخ امروز از مادر نزاده‌ام…

28 مهر 1401

ما لیاقتِ رنج هایمان را داریم؟

4 فروردین 1396

باخت و بُرد، یا بازنده بودن و برنده...

22 دی 1395

فلو شدن – نهایت رضایت و شادی

14 فروردین 1399

ما تربیت نشدیم.

6 بهمن 1395

برای پرستو_ به بهانه ی زادروزش

18 اردیبهشت 1396

تو نیز روزی لاشه‌ای گندیده خواهی شد…

23 شهریور 1401

گرگ‌ها و سگ‌ها

16 فروردین 1399

روحیه ی پرسش گری کودکیمان کو؟

5 شهریور 1396

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.