کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم وَ می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه

۱۴ آبان ۱۳۹۸
ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه

هر آدمی یک سری خط قرمز برای خود دارد که بر اساس ارزش‌ هایش تعریف شده.

تمام تلاشش را می‌کند که خود یا دیگران، حتی به آن نزدیک هم نشوند.

ولی زندگی و پیچیدگی‌هایش، گاهی آدم را در مهلکه‌ای قرار می‌دهد که خودش با دست خودش، مجبور می‌شود خطوط قرمز را زیرپا بگذارد و گاهی از آن عبور کند؛

و بعد برای آرام کردن خود، خطوط جدیدی در ذهنش تعریف کند

من هم از این قضیه مستثنا نبودم.

خط قرمز یعنی ته ته نبایدها؛

یعنی اگر زیرپا گذاشته شود، به ارزش‌های وجودی‌ام اهانت شده؛

یعنی اگر رعایت نشود، من دیگر من نیستم؛

یعنی چیزی که از آن بیزارم و از اتفاق افتادنش؛

یعنی نهایت ظرفیت من برای پذیرش موضوعی‌ تا قبل از آن، تمام می‌شود.

حالا تصور کنید خودت پس از مدتی تبدیل شوی به چیزی که از آن بیزار بودی!

خودت از خط قرمزت عبور کنی،

خودت ارزش‌هایت را زیرپا بگذاری،

و‌ خودت در دریایی از تناقضات درونی با خودت درگیر شوی.

• از این‌که کسی دیر، پاسخ مسیج، ایمیل یا کامنتت را بدهد، بیزاری

ولی می‌بینی خودت هم چندماهی می‌شود ایمیل یا کامنتی را بی‌جواب گذاشته‌ای (سعید معذرت می‌خواهم)

• از اینکه کار امروز به فردا بیفتد بهم می‌ریزی،

ولی می‌بینی داری برخی کارها یا تماس‌هایت را به فردا موکول می‌کنی.

• از این‌که جواب بی‌احترامی را با عصبانیت بدهی متنفری،

ولی می‌بینی بله، تو هم از کوره در می‌روی و حرفی که نباید را می‌زنی.

• از این‌که وزنت از حدی که خودت می‌پسندی بالاتر برود، به ضعف و بی‌ارادگی نسبت می‌دهی

ولی می‌بینی در کمال تعجب، پنج ماه استکه با ۵ کیلو بیشتر داری زندگی می‌کنی!

• از کسانی که حتی یک دقیقه دیر سر قرار(حضوری، تماس) برسند بی‌نهایت متنفری،

ولی می‌بینی پیش می‌آید مسیج بدهی و حتی نیم‌ساعت دیرتر به قرار برسی.

• از این‌که نوشته‌ات را برای کسی بفرستی و نخواند یا دیر بخواند، منزجر می‌شوی،

ولی گاهی پیش آمده، خودت متنی که برایت فرستاده‌اند را نخوانده‌ای (به هر دلیلی)

• از این‌که کسی کاری را نیمه‌کاره رها کند، بدت می‌آید

ولی به خودت و زندگی‌ات که نگاه می‌کنی می‌بینی در این چندسال اخیر، نه باشگاهرا ادامه داده‌ای نه موسیقی را.

• از این‌که روزی بدون مطالعه(صرفا کتاب) بگذرد، بی‌نهایت آزرده‌ می‌شوی

می‌بینی آنقدر درگیر بوده‌ای، که روزهاست کتاب جدیدی به دست نگرفته‌ای.

• از دروغ و توجیه در حد مرگ بیزاری،

می‌بینی پس از مدتی، عمدهٔ وقتت با کسانی گذشته که یکی از این دو یا هردو خصلت را داشته‌اند.


بله
من هم گند می‌زنم.

من هم بابت گندهایی که می‌زنم خودم را سرزنش می‌کنم.

من هم گاهی در شرایطی، کارهایی کرده‌ام که امروز از آن شرمنده‌ام (اگرچه جبران کرده باشم).

من هم ارزش‌هایم تغییر کرده‌اند و به زور منعطف‌تر شده‌اند

یا دوباره به خودم فرصت داده‌ام و از اول شروع کرده‌ام ( چارهٔ دیگری همنداشتم)

من هم خواسته یا ناخواسته به کسی تبدیل شده‌ام که از آن بیزار بوده‌ام. (اگرچه ارزش‌هایم را مجدد احیا کرده باشم)

در کنار تمام این‌ها، دو چیز را به خوبی آموختم:

۱–احساس گناه نداشته باشم و در بیزاری‌های گذشته باقی نمانم.

۲–به کسی احساس گناه ندهم.

قرار نیست چون روزی ارزش‌هایم این‌ها بوده، امروز هم به‌خاطرش عذاب بکشم یا به دیگری رنج بدهم نه.

آن دسته از ارزش‌هایم که همسو با اخلاقیات است درست؛ شاید جبرانش سال‌ها زمان ببرد و همچنان برایم ارزش باقی خواهد ماند

ولی اگر ارتباطی به اخلاقیات نداشته، دلیلی ندارد بخاطرش خودم و اطرافیانم را دچار احساس گناه کنم.

تمام شده و امروز، منِ دیگریوجود دارد با مفاهیم جدیدی در تعریف خط قرمزهایش؛ که به ساختار کنونی شخصیت و روان‌اش نزدیک‌تر است.

ولی وقتی کاری کرده‌ام که اخلاقی نبوده از نظر خودم، و سعی کردم جبرانش کنم،

یادم بوده این جبران صرفاً ابزاری برای ابراز پشیمانی نباشد.

بلکه اول پذیرفتم

و دوم دیگر هرگز تکرارش نکردم.

یادم نرود:

اگر تکرار شود، ارزش و جبران و خط قرمز و احساس گناه و بطور کل اخلاقیات؛ از ریخت و قیافه و معنا می‌افتند.

خب، شاید با خود بگویید، پس این که می‌تواند تغییر کند که دیگر خط قرمز نیست.

یا اینکه

پس فایدهٔ داشتنِ خط قرمز چیست؟

خطوط قرمز، بر اساس ارزش‌ها تعیین می‌شود.

حالا این ارزش‌ها، خود، از یک تا مثلا هفت(بیشترش هم معنی ندارد از نظر من)، اولویت‌بندی می‌شوند.

مثلا خط قرمز سوم من (اولویت و ارزش سوم من) این است که تحت هیچ‌ شرایطی به کسی که در رابطه با من «اشتباه» می‌کند(محدوده خطا واشتباه از قبل در رابطه تعریف شده)، فرصت جبران ندهم.

از طرفی در ذهنم این ارزش که «نباید آدم‌ها را از خودشان مأیوس و ناامید کرد» در اولویت بالاتری(اولویت و ارزش دوم) قرار دارد.

مسلماً وقتی که دوست من یا برادر من اشتباهی می‌کند که حتی دلم نمی‌خواهد هرگز دیگر جوابش را بدهم بخاطر ارزشی که در ذهنم دراولویت بالاتری‌ست ممکن است دچار تعارض شوم و «فرصت جبران» دهم.

در حالی‌که این یعنی رد کردن خط قرمز خودم.

در واقع من برای رعایت خط قرمز بزرگ‌تر و مهم‌تری (ناامید نکردن آدم‌ها از خودشان)، خط قرمز دیگری که اولویت کمتری داشت(فرصتجبران دادن به آدم‌ها) را رد کردم.

باید دقت داشته باشیم که هیچ دو‌ موردی نمی‌توانند در اولویت اول ما جای بگیرند و در این‌صورت راحت می‌توانیم تعارض را رد کنیم.

شرایط متغیر محیطی و درونی، خیلی اوقات باعث می‌شوند اولویت‌های ما تغییر کنند و یا خط قرمزها را رد کنیم ولی، بازم هم داشتنِ چنینمرزی حتی در شرایط پیچیده و متغیر به نظر من مفید است،

چرا که به ما یادآوری می‌کند:

چه ارزش و مفهومی برایمان بالاترین اولویت را دارد؟

چه چیزهایی را حاضریم بخاطرش قربانی کنیم یا از دست بدهیم؟

چقدر به خودمان و وجدانمان بدهکاریم؟

چه چیزهایی نیاز به بازبینی و جبران دارند؟

و چه‌طور می‌توانیم خط قرمزهای بعدی را دقیق‌تر طراحی کنیم؟


شما هم خط قرمز خودتان را رد کرده‌اید؟
بعد از آن رویکردتان چه بوده؟
 برایم بنویسید.
۷ نظر
10
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
انتظاری که به استثمار رسید
نوشته بعدی
داستان ها با هویت و معنای زندگی ما چه می‌کنند؟

۷ نظر

ملیحه ۱۴ آبان ۱۳۹۸ - ۷:۲۰ ب٫ظ

بله من هم خط قرمز خود را رد کرده ام. و متاسفانه برایم احساس گناه داشت و بیزاری از خود.
بخش اول متنت را تجربه کرده بودم و بخش دوم متن برایم بسیار جای تامل دارد. سپاس🌹

پاسخ
زهرا ۱۴ آبان ۱۳۹۸ - ۷:۴۳ ب٫ظ

من هم مثل هر انسان دیگری، از خط قرمزهایم عبور کرده ام، احساس گناه، عذاب وجدان و “اه چه آدم بیخودی شدی”؛ واکنش هایی بوده که به این زیرپا گذشتن ها نشون دادم، اما از روزی که یاد گرفتم خودم را بیشتر دوست داشته باشم، یاد گرفتم خودم را بیش از حد سرزنش نکنم و خودم را ببخشم …لذت بزرگیه وقتی خودت را بخاطر اشتباهی که دیگه فرصتی برای جبرانش نداری ببخشی …این دقیقا همون لحظه ای که حس میکنی بزرگتر شدی و یه درس بزرگ گرفتی!

پاسخ
سمیه ۱۴ آبان ۱۳۹۸ - ۸:۲۸ ب٫ظ

شرایط زندگی همیشه یکسان نیست.بله منم خط قرمز ها رو بارها رد کردم نه به این دلیل که اهمیت نداشتن نه.جبر بود و راهی جز رد شدن نداشتم اما به محض سروسامان پیدا کردن شرایط بازهم خط قرمز ها جدی شدن.من پذیرفتم بعضی اوقات سختگیری کردن به خودم مشکلی رو حل نمیکنه.سعی میکنم راحتتر برخورد کنم و بدونم همه قوانین و حد و مرزهای من گرچه برای بهتر زندگی کردنم لازمه اما گاهی ناچار به قبول شرایط هستم تا تجدید قوا کنم

پاسخ
صادق ۱۵ آبان ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۸ ب٫ظ

من راستش دو مدل خط قرمز دارم خط قرمز های فرهنگی که هرگز رد نشدم ازش چرا میگم فرهنگی چون تحمیل شده از فرهنگ سنتی که توش بزرگ شدم و با این که اعتقاد زیادی بهش ندارم ولی هرگز نتونستم ازشون عبور کنم خط قرمز های شخصی با این که می‌دونم بسیار مفید منطقی و کار آمد هستند رو مدام زیر پا گذاشتم مثلا من میگم حرفی که نتونم جلوی روی کسی بگم پشت سرش نمیگم اما نادیده گرفتم بار ها و بارها

پاسخ
لیلا ۱۵ آبان ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۴ ب٫ظ

برای من خط قرمز ها واقعا خط قرمز اند و اونقدر سطح بالا تعریفشون کردم ک به راحتی شکستنی نباشند و اگر شکسته شدند راه بازگشتی نداره.

پاسخ
مهدی درویشی ۱۱ مهر ۱۳۹۹ - ۲:۲۵ ق٫ظ

من سوالم رو قبلا پرسیدم و الان جوابش رو این‌جا تو کوچ پیدا کردم بازم!
این روزها اکثر خط‌های قرمزم زیر سوال رفته و هیچ توجیهی و دلیل ندارم و فقط رد می‌شه
نمی‌تونستم کنار بیام نوشتم و تو وبلاگم گذاشتم ولی اون رو هم توجیه کردم..
http://mahdidrv.ir/requiem-for-a-lie/

اون خط قرمز سوم ترسناکه :دی برعکسش یعنی پذیرفتن دوباره جزو خط‌های قرمز با اولویت پایین منه.

پاسخ
شهلا صفائی ۱۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۶ ق٫ظ

مرسی مهدی که باعث می‌شی برگردم روی نوشته‌های قبلیم و به این بهانه مرورشون کنم و ببینم چی توی ذهنم می‌گذشته.
حدود ۸سال پیش، شاید هم بیش‌تر نوشته بودم گاهی باید باورهامون رو ویرایش کنیم.
الان با خوندن نوشته‌م و کامنت تو، یاد همون حرف افتادم. و فکر می‌کنم هر ازگاهی باید اون پرسش‌ها رو بر خودمون تکرار کنیم و ببینیم چقدر به اولویت‌ها و خطوط قرمزی که تعریف کردیم پایبندیم و چقدر نیاز داره اصلاح بشه و یا کلا تغییرشون بدیم.

/
الان که برگشتم، بعد از این‌که دستی به سر و روی کوچ کشیدم، می‌شینم تک تک پست‌هاتو (خصوصا اونایی که از دست دادم) می‌خونم. مرسی که برام می‌فرستیشون:)

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

رویاها باید به مقصد برسند

۲۱ تیر ۱۳۹۷

فاصله گرفتن لزوماً به معنای انزوا طلبی نیست.

۱۴ فروردین ۱۳۹۶

و‌من آن روز را انتظار می‌کشم…

۱۵ اسفند ۱۳۹۶

در بابِ اهمیت آموزش (۴)

۱۲ تیر ۱۳۹۶

برای فاخته های کوچک تازه متولد شده

۴ تیر ۱۳۹۷

دنیای غریب دیوانگان و تنهایان

۲۳ بهمن ۱۳۹۵

جلوگیری از قطع درختان جنگل در کتابفروشی؟!

۱۷ فروردین ۱۳۹۶

قناعت

۶ تیر ۱۳۹۵

درباره Arrival – فیلمی که بارها خواهم دید

۱۲ اسفند ۱۳۹۸

امروز جهان رنج های کوچکم سقوط کرد

۱۹ دی ۱۳۹۸

دسته بندی

  • تفکر (۲۵)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • خودکاوی (۴۵)
  • فلسفه‌بافی (۲۴)
  • کافه کتاب (۶۱)
  • گفتگوها (۲)
  • مغز (۵)
  • یادداشت‌ها (۱۴۷)
    • نامه به هامون (۱۳)

آخرین نوشته ها

  • ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا را چگونه تحلیل می‌کند؟
  • همزاد
  • آسمان تو چه رنگ است امروز؟
  • پشت پرده ریاکاری – دن اریلی
  • آواز غم
  • Mindset (مدل ذهنی) – کارل دوئک
  • جهنم ما دیگران‌اند…
  • پارادوکس زمان – فیلیپ زیمباردو
  • کم‌ترین تحریری از یک آرزو این است…
  • متفکر نقاد چه ویژگی هایی دارد؟ (۷)- اطمینان به عقل

دیدگاه ها

  • شهلا صفائی در در ستایش تنهایی
  • تفکر نقادانه و خلاقانه | کوچ - شهلا صفائی در استعداد ذاتی چقدر مهمه توی رشد ما آدما؟
  • هم‌سکوت در در ستایش تنهایی
  • پارسا در ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا را چگونه تحلیل می‌کند؟
  • سمیه در ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا را چگونه تحلیل می‌کند؟
  • ابی در ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا را چگونه تحلیل می‌کند؟
  • نسیم عرفان در ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا را چگونه تحلیل می‌کند؟
  • روانشناسی نفوذ - رابرت چالدینی | کوچ - شهلا صفائی در اثر هاله‌ای (Halo Effect)
  • اثر هاله‌ای (Halo Effect) | کوچ - شهلا صفائی در انواع سوگیری‌های شناختی
  • اثر هاله‌ای (Halo Effect) | کوچ - شهلا صفائی در خطای شناختی چیست و چگونه عمل می‌کند؟

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.