کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
کافه کتابیادداشت‌ها

باز هم بهار را به من هدیه دادی

29 اسفند 1395
باز هم بهار را به من هدیه دادی

چند پست قبل، مطلبی نوشتم با عنوان بهشت من که خاطره ی چند روز قبل را برایم ساخت و چه زیبا به یادگار گذاشت.

__ داریم کجا میریم؟

 

++ میبرمت بهشت

 

__ [و من که خیره به چشمان او بودم برق نگاه شوخ طبعش مرا به روزهای دور دیوانگی بُرد.]

واقعاً؟ باورم نمیشه.. هیچوقت فکر نمیکردم دوباره با خودت بیام اینجا.

تو میدونی من بطور خاص چقدر خوشحالم اینجا و لذت میبرم.

 

++ پس برو و حسابی بگرد و هرچی میخوای بردار. من دورتر می ایستم و خلوتت رو بهم نمیزنم.

 

__[وقتی غرق در کتاب ها از خود بی خود شده بودم نگاهش را روی خودم حس میکردم..فقط کافی بود برای چند ثانیه روی کتابی توقف کنم. بعداً آن را در دستش میدیدم.]

میدونی تو دیوونه ترینی؟ (چشماش خندید ولی یه دنیا غم داشت.)

 

حاصلش کتاب های زیر بود که روزهای آغازین نود و شش رو برام قشنگ تر میکنه قطعاً:

مردی به نام اُوه/فردریک بکمن/ترجمه ی حسین تهرانی

جشن بی معنایی/میلان کوندرا/ترجمه ی قاسم صنعوی

معجزه وجود دارد./دکتر برایان ال وایس و ایمی وایس/ترجمه ی زهره زاهدی

دختری که رهایش کردی/جوجو مویز/ترجمه ی کتایون اسماعیلی.

 

بعداً درباره شان خواهم نوشت.

IMG_2942

۰ نظر
0
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
من عاشق چشمت شدم…
نوشته بعدی
دلبستگی های کوچک یا ترس های بزرگ؟

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

ماجرای سفر من و زوربا

18 تیر 1403

هربار که معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردند

17 فروردین 1399

درباره معنی زندگی – ویل دورانت

23 تیر 1397

ما را به سخت‌جانی خود،‌ این گمان نبود!

16 دی 1398

دردها همچون شادی ها ناپایدارند.

7 بهمن 1395

باخت و بُرد، یا بازنده بودن و برنده...

22 دی 1395

من هرچه ام ، با تو زیباترم …

22 دی 1395

جاناتان مرغ دریایی_ریچارد باخ

12 اسفند 1395

داستان ها با هویت و معنای زندگی ما...

15 آبان 1398

مرز میان دقت و توجه ، چندان هم...

5 مرداد 1397

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.