کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

قدمت یک آهنگ

24 تیر 1397
قدمت یک آهنگ

توی تاکسی بودم و غرق افکارم به رفت و آمد ماشین ها زل زده بودم؛ موزیک، بی‌وقفه در گوشم می‌نواخت بی‌آنکه فکر کنم چه می‌گوید..

مسافر کناری‌ام گفت: آقا میشه بزنید موزیک قبلی؟
اسم خواننده ش چیه؟

و اونجا بود که به خودم اومدم..
موزیکی بود با فضای غمِ از دست دادن که این بار با صدای بلندتری پخش شد.

راننده که پسری جوان بود گفت: می‌دونید چرا این رو گوش‌ می‌دم؟
سال ۹۱، سرباز بودم که دوست دخترم مرد.

[بغض صدایش را هرگز فراموش نمیکنم
منقلب و باحالی پراز غصه بیشتر در خود فرو رفتم.]

خانم مسافر محض همدردی گفت: متاسفم، خیلی ناراحت شدم، امیدوارم قسمت بهتری در آینده نصیبتون بشه.

با صدایی گرفته و محترمانه گفت: همین که یادش هست کافیه.

مسافر: خبر مرگ جوون‌ها خیلی آدم رو شوکه می‌کنه؛ انگار هیچوقت انتظارشو نداریم.

راننده: اتفاقا خبر مرگ جوون‌هاست که دیگه غیرقابل انتظار نیست.
ما زنده زنده مُردیم..

 

 

پی‌نوشت: قدمت یک آهنگ‌، با داستان نهفته در آن سنجیده می‌شود. برخی از آن‌ها، عمر آدمی را نیز رد می‌کند.

۶ نظر
12
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
درباره معنی زندگی – ویل دورانت
نوشته بعدی
ویلیام گلاسر

۶ نظر

سمیه ۲۴ تیر ۱۳۹۷ - ۱۰:۵۲ ب٫ظ

وای????

پاسخ
شروین صفایی ۲۴ تیر ۱۳۹۷ - ۱۰:۵۳ ب٫ظ

قصه از دست دادن‌ها و جدایی‌ها
قصه‌ای پرتکرار و آشنا،که ترانه‌ها و آهنگ‌های بسیاری را از دیرباز تا امروز جاودانه کرده است

پاسخ
صادق ۲۴ تیر ۱۳۹۷ - ۱۰:۵۷ ب٫ظ

بی رحم تر از اهنگ ها، عطر ها و رایحه هستند وقتی اجداد بدوی ما روی درخت ها زندگی می کردند یه مکانیزم دفاعی توی مغزشون تکامل پیدا میکنه که برای بقا ضروری بوده وقتی بوی آشنایی به مشامشون میرسیده فورا تو حس و حالی قرار میگرفتن که باراول بو رو شنیدن اینجوری وقتی جنگل بر اثر صاعقه اتیش میگرفته لازم نبوده حتما اتیش بهشون برسه تا بترسن، بوی دود برای اعلام خطر کافی بوده و این مکانیزم به ما هم ارث رسیده برا همین رایحه انقدر خوب خاطراتو زنده میکنن

پاسخ
شهلا صفائی ۲۴ تیر ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۷ ب٫ظ

ممنونم صادق، چقدر جالب بود. نمیدونستم. و یکی از چیزایی که ازش لذت میبرم دونستن ریشه ی یک سری رفتارهاست و تو به خوبی به تاریخ و‌ داستان پشت خیلی از رفتارها آگاهی. مستقل از المان‌های تغییردهنده توسط محیط و غیره.

پاسخ
بامداد ۲۵ تیر ۱۳۹۷ - ۰:۴۳ ق٫ظ

داستان عجیب و دردناکی بود. بیشتر شبیه یه نمایشنامه یا تله تئاتر که محاطب رو به شدت، درگیرِ خودش می کنه. همونطور که صادق جان هم اشاره کردن، رایحه ها، طعم ها، صداها، آهنگ ها و خیلی چیزهایِ دیگه، می تونن زنده کنندۀ خاطراتِ خوب و بدِ ما باشن. یادِ انیمیشنِ رتتویی افتادم؛ اون لحظه ای که اون منتقدِ غذا، با قرار دادنِ اولین لقمه از اون غذا، به سرعت، به دورانِ کودکیِ خودش رفت و خاطراتِ شیرینِ کودکی در کنارِ مادرش و اولین باری که همون طعم رو چشیده بود، براش زنده شد. خیلی اوقات، عمقِ ماندگاریِ یک خاطره، به خیلی از عوامل بستگی داره مثلِ شرایطی که اون خاطرات در اون فضا اتفاق افتاده بوده، فردی که در کنارش اون آهنگ شنیده شده یا غذایی خاص با او فرد خورده شده یا در مدتِ آشنایی با اون فرد، از یک عطر یا ادوکلنِ خاص استفاده می کرده و . . .

پاسخ
شهلا صفائی ۲۵ تیر ۱۳۹۷ - ۱:۱۱ ق٫ظ

ممنونم بامدادجان؛
من هم به ماندگاری صداها، طعم ها و عطرها ایمان دارم.

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

درون خویشتن

15 بهمن 1395

دروغ چرا؟

15 شهریور 1396

برخورد آدم های مختلف در مواجهه با استرس...

10 اردیبهشت 1396

درباره‌ی کووید۱۹ و جهان پساکرونا

6 فروردین 1399

رنج بازگشت

17 شهریور 1400

احساس خشم نسبت به پدر و مادر

21 اسفند 1396

در باب رمانتیسیزم – قسمت اول

14 آبان 1397

جهنم ما دیگران‌اند…

15 مهر 1399

در باب رمانتیسیزم – قسمت دوم

16 آبان 1397

میعاد در لجن

14 دی 1401

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۰)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۰۸)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • هر آغازی فقط ادامه‌ای‌ست…
  • شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند
  • هنر در عصر ظلمت
  • نامهٔ روبر دسنوس به یوکی (۱۹۴۴)
  • سفرها قابله‌ی افکارند…
  • پناه بر خیال
  • سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • میعاد در لجن

دیدگاه ها

  • شهلا صفائی در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • سعيد مولايي در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • صادق در شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • ابی در شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات | کوچ - شهلا صفائی در با این‌همه، چه بلند چه بالا پرواز می‌کنی!
  • شهلا صفائی در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • سعيد مولايي در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • شهلا صفائی در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • سمیه در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • ابی در هنر در عصر ظلمت

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.