کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
نامه‌ها

خیلی فاصله است بین زندگی کردن و توهم زندگی کردن ( هفتمین نامه به هامون)

10 تیر 1397
خیلی فاصله است بین زندگی کردن و توهم زندگی کردن ( هفتمین نامه به هامون)

هامون

امروز با دوستی صحبت می کردم، می گفت: «اگر به گذشته بازمی گشتم دیگر اشتباهاتم را تکرار نمی کردم.

در سکوت نگاهش می کردم. چندثانیه ای گذشت که گفت:

البته اگر آن اشتباهات را انجام نمی دادم آنوقت امروز در این نقطه نایستاده بودم و من، امروزم را و جایی که هستم را دوست دارم.»

مرا نگاه کرد طوری که حالا تو به این پرسش ناگفته پاسخ بده.

گفتم:

«اولاً هرگز دوست ندارم به گذشته بازگردم؛ دوماً اگر هزار بار برگردم باز هم همین مسیری راطی می کنم که تا امروز طی کردم و همین انتخاب هایی را می کنم که تا امروز انجام دادم و تمام اشتباهاتی که مرا به امروز رساند را موبه مو از نو بر خود تکرار می کنم.

من گذشته ام را با تمام خوبی و بدی هایش بی نهایت دوست دارم چرا که امروزِ مرا ساخته،

روح مرا و دغدغه ها و آرزوهایم را.

تمام باخت ها به من آموخت.

تمام آدم هایی که در زندگی ام بودند بخشی از ذهن من تا ابد هستند.

و تمام بردها و رسیدن هایم، دلخوشی و محرک حرکت های بزرگترم شدند.»

 

هامون

این ها را گفتم که بگویم اشتباه کن و از اشتباه کردن نترس.

اشتباه کردن، بزرگ ترین معلم توست و بیش از هر کلاس و کتاب و آدمی به تو خواهد آموخت.

ولی یادت باشد که یک اشتباه را برای بار دوم بر خود تکرار نکنی.

همانطور که قبلاً نیز برایت گفته بودم : تکرار یک اشتباه، نامش «انتخاب» است

و اینجا جایی ست که ممکن است در دام حماقت های خودساخته ی خود گرفتار شویم.

اشتباه کردن، تنها بار اول است که به تو می آموزد.

این دنیا آنقدر بزرگ است که می توانی پس از آن به دنبال تجربه ی اشتباهات بزرگتر و جدیدتر بروی!

آنگاه که حس کردی یک جای کار می لنگد و مسیری را غلط رفته ای، نترس.

دو راه داری:

برگردی و از نو مسیر دیگری را انتخاب کنی

یا ببینی چه چیزهای بدردبخوری در کوله ات باقی مانده، همان ها را برداری و از همان نقطه به مسیر دیگری بروی

و در مسیر، به داشته هایت بیفزایی و آنچه را نمی خواهی بگذاری و بگذری.

راه دوم را من بیشتر می پسندم چون هزینه ی روانی شروع از نقطه ی صفر، همیشه به پرداخت کردنش نمی ارزد؛ مگر جایی که با تمام وجود بخواهی خراب کنی و چیز دیگری بسازی.

حتی به قیمت اینکه مدت مدیدی در حوالی همان نقطه ی صفر در تقلا باقی بمانی و عبور دیگر مسافران را به تماشا بنشینی.

عموم مردم فکر می کنند دیگر دیر شده،

و برای برگشت، باید سال ها جان بکنند و تاوان بدهند.

از برگشتن می ترسند چون معتقدند راهِ برگشت، طولانی و سرد و پرخطر است.

 

ولی هامون تو از برگشتن نترس

هروقت حس کردی باید بازگردی بدون ذره ای تردید راه بیفت؛ حتی اگر در پایان، هیچ چیز بدست نیاوری.

آدم های زیادی را خواهی دید که همدیگر را دوست ندارند ولی بنا به مناسبات و قرادادهایی با هم می مانند و

روح همدیگر را اسیر خودخواهی ها و مالکیت ها و ترس طردشدگی و افتادن نقاب های ساختگی خود می کنند.

با ترس می مانند و پس از آن تنها ترس است که زندگی می کند در جان آدم هایی که هرروز صبح با لبخندی ساختگی، روز جدید را با عذاب به شب وصل می‌کنند و در نمایشی ابدی برای خود و دیگران، آواز زندگی زیباست را سر می دهند. در حالیکه در درون، خون می گریند و حسرت می خورند که هیچگاه شجاعت رفتن نداشتند

و هربار، رفتن را برخود سخت تر کرده و

رویای رهایی را دورتر و دورتر ….

اینان تنها چیزی که با خود به گور می برند شرم زندگی نکردن است.

 

هامون عزیزم

خیلی فاصله است بین زندگی کردن و توهم زندگی کردن.

یادت باشد این ها را با هم اشتباه نگیری.

 

 

امروز اشتباه کن هامون

امروز خطر کن

اگر غلط رفتی، همین امروز بازگرد.

« فردا»، مشکل هیچ کس در این دنیا را حل نکرده

هیچ چیز را به فراموشی نسپرده

تنها او را به خوابی عمیق تر فرو برده.

تنها همین.

۹ نظر
8
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
خطای تأیید – نظرات و عقاید ما از کجا می‌آیند؟
نوشته بعدی
خطای تمرکز بر اطلاعات در دسترس (Availability Heuristic)

۹ نظر

صادق ۱۰ تیر ۱۳۹۷ - ۰:۴۸ ق٫ظ

اگر اشتباهات فعلیم رو انجام نمیدادم الان مسیر زندگیم به کلی فرق میکرد و ممکن بود اشتباهات بدتری انجام بدم ??

پاسخ
شهلا صفائی ۱۰ تیر ۱۳۹۷ - ۱:۲۴ ق٫ظ

اینم خودش استعدادیه که تاریک ترین ابعاد یک ماجرا رو ببینی:))
ولی خب اشتباهات بزرگتر، احتمالا آدم بزرگتری میسازه؛ البته اگر اون فرد بتونه از بطن این اشتباهات، جان سالم به در ببره و تلف نشه به قول نیچه؛)

پاسخ
شروین صفایی ۱۰ تیر ۱۳۹۷ - ۱:۱۷ ق٫ظ

در جایی که کمتر کسی حاضر به ترک ناحیه امن خود می‌شود-و چه بسا به ماندن در این ناحیه امن تشویق و ترغیب می شود-چقدر به حرف‌هایی از این جنس نیاز هست که :«اشتباه کن و از اشتباه کردن نترس»
کاش اشتباه کنیم و بیاموزیم
و البته مراقب باشیم که اشتباهمان را دوباره و چندباره «انتخاب نکنیم»

پاسخ
شهلا صفائی ۱۰ تیر ۱۳۹۷ - ۱:۳۷ ق٫ظ

اینروزها بیشتر از قبل شاهدیم که آدم‌ها به محتاط زندگی کردن و حفظ وضعیت فعلی، تمایل بیشتری نشون میدن
و حتی به قیمت از دست دادن بزرگترین دستاوردها، در ناحیه امن خودشون میمونند و به زنده‌مانی و مرگ تدریجی دچار میشن. شاید یکی از عوامل تأثیرگذار روی این موضوع، اطرافیان هرفرد باشند و کسانی که او بیشترین معاشرت رو باهاشون داره. در نهایت، این یک تسلسل و دور باطل هست و ما داریم میبینیم که روز به روز جمعیت این جامعه رو به افزایشه.
من تو رو میبینم که اهل ریسک و اشتباه کردن نیستی و من هم میترسم از اشتباه کردن.
نفر بعدی من رو می بینه
و همینطور ادامه پیدا میکنه
و میشه یک جامعه ی ترسو که هرگز رشد و‌ بزرگ شدن رو تجربه نمی کنه و مدام در حال تکرار تاریخ بر خودشه.
امیدوارم روزی مردمی رو ببینم که با تمام وجود دوست دارند ماهی سیاه کوچولو باشند و علی رغم سختی‌ها و‌موانع، خلاف جهت رودخانه شنا کنند و معنای جدیدی از زندگی خلق کنند.

پاسخ
شروین صفایی ۱۰ تیر ۱۳۹۷ - ۲:۱۳ ق٫ظ

موافقم شهلاجان
و دوست دارم اینو اضافه کنم که وقتی آدم‌ها به صورت تک‌تک و انفرادی تصمیم بگیرند که به قول تو شبیه «ماهی سیاه کوچولو» برخلاف جریان اصلی شنا کنند،حرکتشان کم‌کم تبدیل به یک نیروی جمعی خواهد شد و مسیر جامعه را دگرگون خواهد کرد
مخصوصا در جامعه‌ای که از بالا و در سطح کلان اراده‌ای برای تززریق چنین روحیه‌ای به جامعه وجود ندارد،چاره‌ای به جز آغاز کردن از پایین توسط تک‌تک افراد نیست.

راستی.من این کامنت رو دوبار نوشتم.دفعه اول اشتباه کردم و کپی‌اش نکردم.اینترنتم یک لحظه قطع شد و کل کامنتم پرید.
امیدوارم دیگه این اشتباه رو «انتخاب» نکنم 🙂

پاسخ
سمیه ۱۰ تیر ۱۳۹۷ - ۹:۴۹ ق٫ظ

اگر برگردم به گذشته از دویدن های بیهوده پرهیز میکنم خودمو رها میکنم رویه ای که الان در تلاشم برای انجامش

پاسخ
شهلا صفائی ۱۰ تیر ۱۳۹۷ - ۲:۴۷ ب٫ظ

خیلی دوست دارم منم بتونم کمی سرعت این زندگی رو بگیرم، ولی عموماً دارم بهش سرعت هم میدم با برنامه های پیاپی و دویدن ها و تلاش.
ولی نکته ی خوبی رو گفتی سمیه جان.حتما بهش فکر می کنم.

پاسخ
لیلا ۱۰ تیر ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۱ ق٫ظ

فوق العاده بود
مثل همیشه از قلم تو حرف دل و جامعه برمیآید.
اشتباه کن و از اشتباه کردن نترس…
و مهم تر این که زمانی که فهمیدیم اشتباه کردیم ، برگردیم.
لذتی در تجربه اشتباه هست و رشدی بزرگ در اون مسیر برگشت.

پاسخ
شهلا صفائی ۱۰ تیر ۱۳۹۷ - ۲:۵۰ ب٫ظ

ممنونم از همراهیت لیلاجان:)
به راه بادیه رفتن بِه از نشستن باطل/ وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

خودت باش… ( دومین نامه به هامون)

11 مرداد 1396

هر وقت تنها شدی، نترس! (اولین نامه به...

31 تیر 1396

هامون

15 بهمن 1395

نقاط عطف زندگی‌ات را به یاد داشته باش...

15 تیر 1397

پرونده های نیمه باز ذهن ما

6 شهریور 1397

قضاوت خوب، گاهی سمی تر از قضاوتی بد...

10 آذر 1398

بهار و گذر زمان ( پنجمین نامه به...

29 اسفند 1396

آیا از انتخابت پشیمانی؟

4 بهمن 1397

نامهٔ روبر دسنوس به یوکی (۱۹۴۴)

25 دی 1401

و زندگی پیروز می‌شود…

23 فروردین 1399

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.