کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • کارنامه
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم وَ می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • کارنامه
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من
نامه به هامون

هامون

۱۵ بهمن ۱۳۹۵
هامون

گاهی نمیخواهیم حقیقت را باور کنیم، ولی این خللی در وجود آن حقیقت ایجاد نمیکند.
هست، نمیخواهیم ببینیمش.
فریاد می زند، دلمان نمیخواهد به دادش برسیم.
انکارش میکنیم و گاهی با تمام وجود با تبر به جان ریشه اش می افتیم،

ولی او جایی دور از ما،در جان گمشده ای جوانه می زند.
هرچقدر هم که برای امنیت خودمان، دیگران را قربانی کنیم و از حقایق فرار کنیم،

جایی دیگر در پرتو آن حقیقت تا ابد زندانی خواهیم شد.

 

 

پی نوشت: امروز “هامون” دو ماهه شد.
دو ماه از روزی که با عشق خلقش کردم می گذرد.
روزی از او خواهم نوشت،
و میدانم یک روز همه ی دنیا او را می شناسند، هرچند من نباشم.
چون معتقدم ما خلق می کنیم و مراقبیم ولی اوست که خود، مسیرش را می سازد و طی می کند.

۱ نظر
4
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
درون خویشتن
نوشته بعدی
Sunk Cost

۱ نظر

احسان ۷ آذر ۱۳۹۹ - ۸:۳۷ ب٫ظ

حقبقت همیشه همه‌جا جاریه.

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

بهار و گذر زمان ( پنجمین نامه به...

۲۹ اسفند ۱۳۹۶

قضاوت خوب، گاهی سمی تر از قضاوتی بد...

۱۰ آذر ۱۳۹۸

هر وقت تنها شدی، نترس! (اولین نامه به...

۳۱ تیر ۱۳۹۶

پرونده های نیمه باز ذهن ما

۶ شهریور ۱۳۹۷

خیلی فاصله است بین زندگی کردن و توهم...

۱۰ تیر ۱۳۹۷

معلم واقعی زندگی ما ( ششمین نامه به...

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷

نقاط عطف زندگی‌ات را به یاد داشته باش...

۱۵ تیر ۱۳۹۷

و زندگی پیروز می‌شود…

۲۳ فروردین ۱۳۹۹

آیا از انتخابت پشیمانی؟

۴ بهمن ۱۳۹۷

برقص و زندگی کن ( چهارمین نامه به...

۲۵ اسفند ۱۳۹۶

دسته بندی

  • تفکر (۲۵)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • خودکاوی (۴۵)
  • فلسفه‌بافی (۲۴)
  • کارنامه (۱۳)
  • کافه کتاب (۶۴)
  • گفتگوها (۳)
  • مغز (۵)
  • یادداشت‌ها (۱۵۵)
    • نامه به هامون (۱۳)

آخرین نوشته ها

  • شب‌های روشن – داستایفسکی
  • نخبه به مثابه فیلسوف تناقض‌ها
  • شاید امروز،‌ پایانش باشد…
  • با این‌همه، چه بلند چه بالا پرواز می‌کنی!
  • تو وارث یک تاریخی
  • فاوست – گوته
  • کفر و ایمان چه به هم نزدیک است…
  • درباره فیلم The Father
  • رنج بازگشت
  • واحه‌ای در لحظه – داریوش شایگان

دیدگاه ها

  • شهلا صفائی در شب‌های روشن – داستایفسکی
  • دکتر محمودی فر در شب‌های روشن – داستایفسکی
  • شهلا صفائی در ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه
  • شادي در ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه
  • امید هیچ معجزی ز مرده نیست.. | کوچ - شهلا صفائی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • شهلا صفائی در رابطه زبان و اندیشه (ما جهان را چگونه می‌بینیم؟)
  • شهلا صفائی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • یلدا در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • محسن در رابطه زبان و اندیشه (ما جهان را چگونه می‌بینیم؟)
  • شهلا صفائی در شب‌های روشن – داستایفسکی

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.