نوشته های گاه و بی گاه من
…سفرها قابلهی افکارند. مکانهای اندکی به اندازهی هواپیما، کشتی یا قطار در حال حرکت منشأ گفتگوهای درونی هستند. گویی همبستگی غریبی میان چیزی که مقابل چشممان قرار دارد و افکار…
نوشته های گاه و بی گاه من
…سفرها قابلهی افکارند. مکانهای اندکی به اندازهی هواپیما، کشتی یا قطار در حال حرکت منشأ گفتگوهای درونی هستند. گویی همبستگی غریبی میان چیزی که مقابل چشممان قرار دارد و افکار…
یک ـ تلاش و تقلای زیادی لازم است برای در امان ماندن از یک فروپاشی عظیم روانی. آنقدر در خیال غرق شدهام که شبها خواب آرزوهایم را میبینم تا کابوسها…
یک ـ بعد از آسیب شدیدی که به کمرم وارد شد و قریب سه ماه زمینگیرم کرد امروز توانستم راه بروم، با هر قدم منتظر آن درد بدهیبت و موذیانهای…
رقصید پر زد، رمید از سر انگشت او پرید [سکه] گفتم: خط پروانهٔ مسین پرواز کرد چرخید، چرخید پرپر زنان چکید؛ کف جوی پر لُجن. تابید، سوخت فضا…
پیشنوشت: این نوشته برگرفته از کتاب «میان گذشته و آینده» از هانا آرنت است. قبل از خواندنش، بد نیست اگر مروری بر پست قبلی داشته باشید؛ «آزاد بودن، همان کنشگر…
صدای آواز زنی محزون از دور به گوش میرسد؛ غم و وحشتی سنگین به جانم میاندازد. بیقرار و پریشانم. دنبال صدا به این سو و آن سو گردن میکشم ولی…
به عابران نگاه میکنم؛ به دخترانی که روسری را دور گردنشان پیچانده و با غروری دلهرهآور گام برمیدارند. به آدمهای مصمم و امیدواری که منتظر ایستادهاند برای فریاد زدن. به…
Photo: Mortezakhosravi جخ امروز از مادر نزادهام نه عمرِ جهان بر من گذشته است. نزدیکترین خاطرهام خاطرهی قرنهاست. بارها به خونِمان کشیدند به یاد آر، و تنها دستآوردِ کشتار…
Melikasaeeda دیشب حین مطالعه، به پیماننامه حقوق کودک برخوردم. پیمانی تاریخی که سی و دوسال پیش-۲۹ آبانماه ۱۳۶۸- به امضای تمام رهبران جهان رسید و طی آن متعهد شدند…
اتفاقی که این سه هفته در خیابانهای ایران به راه افتاد و همچنان نیز ادامه دارد به من گویی جان تازهای بخشید. شاهد متولد شدن یک اتفاق و مفهوم تازه…
Photo:Mike Chai ایستادهام روی پل عابر پیاده و عبور و مرور ماشینها را تماشا میکنم. هربار که این بالا میآیم-گویی تنها پناه امن و نهانم باشد؛ از تمام هست و…
یک-برایش نوشتم: «تا حالا شده کسی با شنیدن آهنگ یار شیرین لیلا فروهر گریه کرده باشه؟» داشتم ورزش میکردم و پادکست گوش میدادم، برای دومین بار اپیزود «دیوانه است آنکه…
دو ساعتی میشود که حس میکنم بار سنگینی را از روی دوشم زمین گذاشتم. مادامی که درگیر رسم و رسومات و تشریفاتی-هرچقدر هم به آنها باور و اعتقادی نداشته باشی،…
یک: ما با مرگ-آن چیز پیش پاافتادهی بیهمتا- خوب کنار نمیآییم. نمیتوانیم مثل باقی چیزها مرگ را بخشی از یک قاعدهی کلی ببینیم. به قول ادوارد مورگان فوستر، «درک…